24 آذر 1391...

24 آذر 91 بود...

یادمه اون روز علی رغم اصرارهای ما ، پدر راضی نشد که بریم خونه عمه

پس بعد از ناهار برگشتیم بهشهر

من و زهرا تو اتاقمون بودیم که صدای زنگهای مکرر موبایل و تلفن خونه ما رو دستپاچه کرد

یه لحظه صدای فریاد پدرم رو شنیدم که داشت با سمیرا صحبت میکرد و سعی میکرد آرومش کنه از بین حرفاش شنیدم که کربلا بمب گذاشتن

تو دلم آشوب شد نمی دونستم چرا اما یه حسی بهم میگفت که برا مادر سمیرا اتفاقی افتاده

چند دقیقه مونده بود به ساعت 2 ، کنترلو برداشتمو زدم شبکه 1 

اخبار ساعت1 :

گوینده خبر :

اتوبوس حامل 41 نفر از زائران مازندرانی اهل شهرستان بهشهر،در سامرا مورد حمله انتحاری قرار گرفت ، اسامی شهیدان به شرح زیر است :

شهیده ام لیلا کشاورزیان و شهیده نازدانه سعدی !!!

دیگه هیچی نشنیدم رو زمین نشستم و فقط به مادرم گفتم مامان ِ سمیراست!

مادرم با وحشت بهم گفت چی میگی دیوانه مادر  ِ سمیرا که اسمش نازدانه نیست

اما من ازونجایی که سال قبل براش تو سایت اهدای عضو ثبت نام کرده بودم خوب میدونستم اسمش تو شناسنامه "نازدانه" ست...

دیگه نفهمیدم چی شد یادم نیس چجوری خودمونو رسوندیم تا خونه سمیرا

تو همون چند دقیقه که برسیم خونه شون همش خدا خدا میکردم همه چی دروغ باشه همش حرفای چندشب پیشش که خونمون بودن تو ذهنم مرور میشد...

" اگه شهید شدم ... اگه بر نگشتم... افتخارمه که شهید بشم... من عاشق شهدام... و... "

وااااااااااای خدای من ، انگار میدونست که چه واقعه ای در انتظارشه...

و یکشنبه 24 آذر 1392 یک سال از اون روز میگذره...

+ سمیرای عزیزم ، سالروز آسمانی شدن مادر مهربونت رو بهت تسلیت عرض میکنم.

+ یاد 4 شهید این حادثه شهیدان : حمیدرضا آقابراری ، گوهرصادقی، نازدانه(فاطمه صغری) سعدی ، ام لیلا کشاورزیان گرامی و روحشان شاد (برای شادی روح این عزیزان صلوات ...)


نازدانه جان تولدت مبارک

چه میهمانان بی دردسری هستند رفتگان ، نه به دستی ظرفی را آلوده می کنند ، نه به حرفی دلی را آزرده ، تنها به فاتحه ای قانعند .

آخرین روزهای سال است...

یاد همه عزیزان از دست رفته بخیر...

شادی روح همه رفتگان صلوات.

.

.

.

پ.ن :

نازدانه جان 29اسفند ، سالروز میلادت مبارک

کاش بودی و این روز را با تو جشن میگرفتیم

اما افسوس...

افسوس که زمستان سرد و بی روح بی تو بهار نمیشود...

فقط برای نازدانه...

نازدانه جان سلام

این پست رو فقط برای تو و خطاب به تو مینویسم ،

تا دیروز فکر میکردم منو فراموش کردی

اما امروز با چیزی که سمیرا بهم گفت فهمیدم اشتباه میکردم ...

نازدانه عزیزم خیلی خوشحالم و خیلی دوستت دارم...

ممنون که به یادم بودی...

این خواب سمیرا بهترین هدیه ی تولدم بودم که تا بحال گرفتم.

چقدر دوست دارم یه بار دیگه بغلت کنم و ببوسمت...

.

.

.

پ.ن :

گوشه چشمی از نگاه مهربانت برایم بس است...

فقط هیچگاه فراموشم نکن...

تقدیم به کبری ، سمیرا و مسعود عزیز

فرزندان نازدانه عزیز ،

 می دانم غم از دست دادن مادری دلسوز و مهربان بسی سخت و دشوار است . فدای دل تنگتان شوم که غروب های پنجشنبه تا پنجشنبه را به انتظار دیدار مادر می نشینید .

فرزندان نازدانه عزیز ، خیال نکنید فقط شما هستید که برای ملاقات با مادر بی صبرانه روزشماری می کنید بلکه عزیزتان نیز روزهای پنج شنبه مشتاقانه منتظر دیدار شماست . عزیزانم وقتی کنار قبر مطهر مادر نشستید سر را بالا بگیرید و ببینید دسته دسته مردمی که نمی شناسید به دیدار عزیزتان می آیند ، مطمئن باشید وقتی دست روی قبر مطهر می گذارند دردلشان افسوس می خورند و برای بیچارگی خودشان دعا می کنند و از نازدانه عزیز می خواهند که دستشان را بگیرد و از خداوند منان حاجتشان را بگیرند .

خوشا به حالت نازدانه ی عزیز ، تو واسطه شدی بین ما انسانهای گناهکار و خداوند مهربان .

دسته گلان نازدانه ی مهربان ، اشک سردی که از گونه های خاله های مهربانتان سرازیر می شود به خاطر از دست دادن پشتیبان قوی و دلسوزشان است . خداوند بزرگترین لیاقت را به آنها داده تا نام عزیزانی چون نازدانه با افتخار زنده بماند .

و اما...

فدای دل تنگ مادری اسوه و صبور که در راه کاظمین آغوشش را با بهترین گلهای بهشتی آذین کرد و فدای دردانه ی فاطمه(س) نمود .

ای مادر مهربان ، وقتی در کنار قبر دخترت آهسته با هزاران آرزوهای قشنگ و ناتمام سخن می گویی ، مطمئن باش در آن لحظه فرشته ها به پاس قدردانی از زحماتت سر به سجده می گذارند و هزاران هزار حسنه به قلب پاکت نثار می کنند و آفرین می فرستند به صبر و ایثارت .

مادر جان غصه نخور که نازدانه عزیزت بهشت را با تمام زیبایی هایش برایت به ارمغان آورد .

درست است که جسم پاکش را هدیه ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین نمود اما همه قشنگی ها را به زیر پایت ریخت . او خود را فدای پدر ، مادر ، برادر و همسرش نمود .

احسنت به این همه ایثار و فداکاری...

نازدانه جان ، در مسیر زندگی کوتاه و ساده ات سه دسته گل قشنگ و خوشبو تقدیم این ملت کردی ، دسته گلهایت صبورانه برایت اشک می ریزند و همان گونه که تربیتشان کردی در مقابل فراق جانسوز تو ، در برابر مشیت الهی سر تعظیم فرود می آورند . چهل روز گذشت اما غم از دست دادن مادری فداکار آنها را از پا نینداخت بلکه جسم و روح آنها را بزرگ نمود .

إن شاء الله دخترانت مانند خودت شیرزن و با تلاش و کوشش در سنگر دانشگاه مشتی محکم به دهان یاوه گویان تروریست و ایادیشان می زنند و به همراه برادر کوچکشان یاد بلندت را در صحنه تاریخ زنده خواهند کرد...

و اما کلام آخر من ،

مسعود جان و کبری و سمیرای عزیزم ،

ما ملت شریف ایران یک لحظه دلتنگی شما را با تمام دنیا عوض نخواهیم کرد و مطمئن باشید که ما ملت بزرگ ایران پشتیبان شما خواهیم بود و خود را مدیون خون پاک عزیزتان خواهیم دانست و برایتان صبر و بردباری آرزومندیم...

 

  

منبع تصاویر : هیئت جوانان حضرت علی اکبر

.

.

.

لطفا برای مشاهده زندگینامه و نحوه شهادت و اطلاعات بیشتر درمورد شهیده در قسمت موضوعات روی گزینه "شهیده نازدانه سعدی" کلیک کنید...

زندگی نامه شهیده نازدانه سعدی

 

نام : نازدانه(فاطمه صغری)

نام خانوادگی : سعدی

محل تولد : بهشهر

محل شهادت : سامرا(عراق)

تاریخ تولد : 29/12/1346

تاریخ شهادت : 24/9/۱۳۹۱

مدت سفر : 12ساعت مهمان کاظمین ، 14روز در سردخانه سامرا مهمان آقا امام حسن عسگری(ع)

محل آرامگاه : در جوار شهدای شهرستان بهشهر

 

جمله های یادگاری از شهیده :

1)   من دیوانه امام حسین(ع) هستم .

2)   اگر در عراق کشته شدم ، مرا همان جا دفن کنند و اگر فرزندانم بی تابی می کنند مرا به ایران بیاورید .

3)   صبور باشید و برایم گریه و زاری نکنید .

4)   پارچه سبزی را که به سوریه و مکه و به عراق بردم در قبرم بگذارید .

5)   همیشه دختران و خواهرانش را به رعایت حجاب و عفاف راهنمایی می کرد.

.

.

.

سفر به کربلا در سال 1391 :

در آخرین روزهای پاییز سال 91 مادر شهیده دلش هوای زیارت امام حسین (ع) را کرد و دائم می گفت : " آرزو دارم یک بار دیگر ضریح شش گوشه آقا را در آغوش بگیرم ."

والدینش به همراه برادرش تصمیم گرفتند به زیارت بروند و از وی خواستند تا همراهیشان کند و باز هم عصای دستشان شود. از آنجایی که همسر شهیده عاشق کربلا بود ، او هم خواست تا به زیارت آقا امام حسین(ع) مشرف شود. و آقا اباعبدالله الحسین او را نیز که 28 ماه در کردستان در دوران جنگ خدمت کرده بود طلبید ، پس زائران لبیک گفتند و ثبت نام کردند .

مسئول ثبت نام که بعد از شهادت نازدانه به منزلشان آمده بود گفت : " در تمام این دورانی که مسئول ثبت نام زائران بودم این اولین بار بود که برای شهیده و همسرش خط قرمز آمد ، من ترسیدم حرفی بزنم گفتم هرچه خدا بخواهد همان می شود ، قسمتشان شهادت بود و این در زمان ثبت نام مشخص شد . "

روز پنج شنبه 23 آذر ماه بعد از اقامه نماز ظهر و عصر به سمت فرودگاه حرکت کردند . شهیده در طول یک هفته و در روز آخر از همه دوستان و آشنایان با چشمانی اشکبار خداحافظی کرد و حلالیت طلبید . از همه می خواست تا او را ببخشند ، او که به احدی بدی نکرده بود ، گویی می دانست آخرین دیدار است ، چنان اشک می ریخت که نمی دانم شوق زیارت بود یا اشک آخرین دیدار...

زمان خداحافظی در فرودگاه اشک در چشمان پدر شهیده نشسته بود ولی شهیده با ذوق و شوق خداحافظی می کرد . کاروان به راه افتاد و شب به بغداد رسیدند . ابتدا به کاظمین ، حرم آقا موسی بن جعفر(ع) و امام جواد (ع) مشرف شدند .

مادرش می گوید : " در تمام طول زیارت آن شب فاطمه صغری اشک می ریخت و برای مظلومیت آنان گریه می کرد و نماز و زیارت نامه می خواند و برای همه آنانی که ملتمس دعا بودند دعا کرد تا جایی که هنگامی که خواستیم از حرم بیرون برویم او همچنان نشسته بود و گریه می کرد و دعا می خواند . "

برادر شهیده می گوید : " آن شب بعد از زیارت زمانیکه به محل استراحت خود بازگشتیم خواهرم به من پارچه سبزی را نشان داد و گفت بعد از مرگم این پارچه را در قبرم بگذار . " آن پارچه همان پارچه سبزی بود که شهیده آن را  در حرم حضرت زینب و حضرت رقیه(س) طواف داد و آن را با خود به مدینه و مکه برده بود و حال نیز همراه جسم پاکش می باشد .

به گفته مادر شهیده : " صبح روز 24 م برای خواندن نماز صبح به حرم رفتیم و بعد از خواندن دعا و زیارت سوار اتوبوس شده و به سمت سامرا راه افتادیم ، در طول مسیر فاطمه صغری در یک دست تسبیح و در دست دیگرش کتاب دعا داشت و مشغول خواندن ذکر و دعا بود . در طول راه کلمه ای با من حرف نمی زد من هم که با او حرف می زدم فقط سرش را تکان می داد ، ناگهان صدای مهیبی به گوشمان رسید و اتوبوس پر از دود و خون شد ، زمانی به خود آمدم که جگرگوشه ام فاطمه صغری در آغوشم افتاده بود ، ترکش به گیجگاه دخترم اصابت کرد و به او فرصت نداد تا کلمه ای با من سخن بگوید . شوهرش نیز از دو پا و یک دست مجروح شده بود و نتوانست به همسر خود کمک کند . "

پیکر پاکش 14 روز در سردخانه سامرا مهمان آقا امام حسن عسگری بود و 6 دی ماه به ایران بازگشت داده شد و جمعه 8 دی 1391 در جوار مطهر شهدا در خاک آرام گرفت...

برای مطالعه کل زندگینامه شهیده به ادامه مطلب مراجعه کنید .

 

ادامه نوشته

سی امین روز شهادت شهیده نازدانه سعدی

شهیده نازدانه سعدی

30 روز می شود که روح بلندت به آسمان ها پرکشیده اما من هنوز باورم نمی شود هر روز که می گذرد تشنه دیدارت می شوم . دیگر دنیا روحم را در خود پناه نمی دهد ، نمی دانم چه کنم . از روز آشنایی تا الان انگار 2 روز بود ، یک روز که آمدی و دلم را تسخیر کردی و  روز دیگر که رفتی و مرا مات و مبهوت با کوله باری از غم و اندوه فراوان رها کردی...

نمی دانم چرا حتی دلت به حال من بیچاره نسوخت ، دوستی صاف و صادقت را به دلم هدیه کردی اما چهره نازنینت را از من پوشاندی . آهی که از دلم بر میخیزد همراه حسرت است . مرا با کوله باری از گناه رها کردی و مرا لایق دوستی ندانستی . در بیابان خاک آلود زندگی ، تنها رهایم کردی و خود را میهمان امام مهربانمان سیدالشهدا کردی .

روزی که زنگ زدی و با من خداحاظی کردی فکر نکردی با آن حرفهای شیرین و قشنگت مرا اسیر مهربانیت می کنی؟

دوست عزیزم دل آلوده به گناهم را ربودی و مرا غمگین و سرگشته در مسیر زندگی که بی تو تاب نخواهم آورد تنها گذاشتی .

آه ، می دانم تو لایق بهترین ها بودی . تو گلی بودی که از بوستان شهادت جا ماندی و باید از این دنیای واهی جدا می شدی ، تو جامانده قافله اسیران زینب (س) بودی .

نازدانه جان بگو  ، چه کردی و تا کجا پیش رفتی که مقبول حق شدی و خدا تو را پذیرفت؟

دوست مهربانم و خواهر عزیزم چه کردی که خداوند خریدارت شد ، آن هم در دشت بلا و مصیبت ؟

خوشا به حالت عزیزم .

فراموشم نکن...

(دوست و خواهرت ، خواهر شهید نوروزعلی رستمانی) 

 

در باغ شهادت را نبندید...

بسم رب الشهدا و الصدیقین...

مراسم تشییع پیکر شهیدان صادقی و آقابراری ، پنج شنبه ساعت ۹ صبح از بیمارستان امام خمینی بهشهر

مراسم شب وداع با شهدا چهارشنبه شب در مسجد حضرت علی(ع) برگزار خواهد شد.

.

.

.

اللهم عجل لولیک الفرج

وداع با شهدا...

 
 
فرماندار بهشهر از برگزاري مراسم تشييع شهداي حمله تروريستي سامرا در روز جمعه خبر داد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه مازندران ، محمد رضا البرزي در جلسه ستاد گراميداشت شهداي عتبات عاليات بهشهر افزود:بايد برنامه ريزي مدونی  براي استقبال از اين شهدا و برگزاري تشييع مناسب انجام شود.

وي گفت: در حال حاضر دو شهيده به نام هاي " نازدانه سعدي" و " ام ليلا كشاورزيان" از كاظمين به تهران منتقل شده اند كه " ام ليلا كشاورزيان" به دليل زندگي خانواده در مشهد براي دفن به مشهد مقدس منتقل مي شود.

البرزي ادامه داد:با رايزني هاي انجام شده دو شهيد ديگر به نام شهيد  احمدرضا آقا براری و شهيده گوهر صادقی در حال انجام كارهاي انتقال به ايران هستند كه در صورت انجام كارهاي انتقال سه شهيد فوق در روز جمعه تشييع مي شوند.

وي بيان داشت:در صورتي كه دو شهيد اعلام شده تا روز پنج شنبه از كاظمين منتقل نشوند شهيده نازدانه سعدي به تنهايي در بهشهر تشييع مي شود و دو شهيد بعدي نيز به محض ورود تشييع مي شوند.

فرماندار بهشهر با بيان اينكه مراسم وداع با شهدا در شب پنج شنبه در مصلي نماز جمعه بهشهر برگزار مي شود يادآور شد: تشييع پيكرهاي شهداي حمله تروريستي در سامرا روز جمعه بعد از اقامه نماز جمعه از مصلي به سمت سه راه آموزش و پرورش، سه راه فراش محله و پارك ملت بهشهر انجام و در مزار شهداي بهشهر مراسم خاكسپاري انجام مي شود.

البرزي تصريح كرد: هماهنگي لازم براي كفن و دفن شهدا و انتقال آنان به بهشهر بايد توسط بنياد شهيد انجام شود و در خصوص ساماندهي مداح، سخنران و اطلاع رساني تبليغات اسلامي وارد ميدان شود.

وي گفت: بنياد شهيد و بهداشت و درمان بايد در خصوص درمان مجروحان و جانبازان حادثه از صفر تا صد پاي كار باشند تا كوتاهي انجام نشود.

البرزي ادامه داد:شهادت و جانبازي شهدا و جانبازان اين حادثه براي بنياد شهيد قابل قبول است و افراد شهيد و جانباز محسوب شده و تحت پوشش بنياد شهيد هستند و واحد درمان بنياد شهيد بايد با تمام توان در سركشي و رسيدگي به مجروحان اين حادثه بسيج شود.

فرماندار بهشهر با اشاره به اینکه تمامی امکانات برای درمان مجروحان حادثه فراهم شده است،افزود: اسامی مجروحان اين حادثه، رضا سعدی، محمدعلی سعدی، قدمعلی رمضانی، اسماعیل عالی، حسینعلی اسدی کوهستانی، زینب حجتی، سید ابراهیم حسینی، طاهره مهروفی، فیروزه قلی پور گرجی،طوبی اسماعیلی خلیلی،محمدعلی علی وردی،ربابه کشاورزیان،قنبرعلی علی وردی،هاجر علی وردی،سید حسن نقوی،صنم عباس زاده،کلثوم دماوندی وحسن صفری اعلام شده است.

مجروحان ایرانی حادثه تروریستی انفجار اتوبوس زائران ایرانی در حال حاضر در بیمارستان های تهران و بهشهر بستري  هستند و برخی از آنها پس از مداوای اولیه مرخص شده‌اند.

در حادثه تروریستی سامرا كه صبح روز جمعه 24 آذر در سامرا اتفاق افتاد، یک اتوبوس حامل 41 تن از زائران مازندرانی اهل شهرستان بهشهر، مورد حمله انتحاری قرار گرفت و در این حادثه 4 تن از شهروندان بهشهری به نام هاي نازدانه سعدي، ام ليلا كشاورزيان، گوهر صادقي و احمدرضاآقا براري، شهید و 18 تن زخمی شدند.

منبع :خبرگزاری دانشجویان ایرانی

.

.

.

پ ن :

از همه دوستان دعوت میکنم امشب در مراسم باشکوه وداع با شهدا در مصلی جمعه شرکت کنن 

موفق باشین

یاعلی

.

.

.

اللهم عجل لولیک الفرج

کربلایی نازدانه سعدی زیارتت قبول...

سلام

این روزا دلم خ گرفته اونقدر که حوصله هیچ کس و هیچ چیز و هیچ کاری رو ندارم

روز جمعه بدترین روز زندگیم بود... روزی که مادر بهترین و صمیمی ترین دوستم شهید شد...بعد از شنیدن شایعات تلویزیون رو روشن کردم و توی اخبار ساعت دو شنیدم که بر اثر انفجار اتوبوس کاروان مازندران دو نفر شهید شدن و  دو نفر حالشون وخیمه و بقیه مجروح شدن و بدترین لحظه عمرم زمانی بود که اسم مادر دوستم رو بین شهدا اعلام کردن : شهیده نازدانه سعدی

و بدتر از اون لحظه ای بود که دوستم سمیرا منو در آغوش گرفت و از نبود مادرش گفت اینکه دیگه نمیتونه اونو ببینه...

از یه طرف خوشحالم که بزرگترین سعادت نصیبش شد شهادت تو راه کربلا توی ماه محرم و اونم روز جمعه...

اما ناراحتم ازینکه چنین نازنینی دیگه بین ما نیست و حسرت میخورم ازینکه وقتی روز پنج شنبه به خونمون زنگ زد و خداحافظی کرد چرا من گوشیو برنداشتم و خداحافظی نکردم؟شاید اینم سعادتی بود و من ازش محروم بودم... اون روز به مامانم گفت حلالم کنین شاید رفتمو شهید شدم! ب مامانم قول داد که واسم دعا کنه اما مث اینکه این سعادتو هم نداشتم چون اون حتی به زیارتش هم نرسید

یه هفته قبل خونمون دعوتشون کرده بودیم اون شب بابام بهشون گفت حاج خانم رفتین اونجا مواظب باشین شهید نشید ما بشیم برادر شهید؟ با ذوق گفت من از خدامه افتخار میکنم شهید شم...

چندروزه که همش چهره ش جلو چشامه صداش تو گوشم میپیچه که صدام میکرد زهره خانوم! همش بهم میگفت عمه جون...

تو محبت و مهربونی همتا نداشت فرشته ای بود واسه خودش...

لیاقتی نصیبش شد که نصیب هرکسی نمیشه هرکس باهاش حداقل یکبار برخورد داشت میفهمید که اون زمینی نیست ، عرشیه...

 

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

از همین جا برای بازماندگان این شهدای حادثه تروریستی سامرا ، شهیدان :  نازدانه سعدی ، ام لیلا کشاورزیان و گوهر صادقی آرزوی صبر میکنم و امیدوارم خدا به مجروحین این حادثه دردناک هم به زودی شفا عنایت کنه ان شاءالله. 

و از همه مهمتر :

سمیرای عزیزم شهادت مادر عزیزت مبارک...

.

.

.

اسامی کل زائرین :

رحیمه روشنعلی فرزند خدابخش

رضا سعدی فرزند نورعلی

نازدانه سعدی فرزند رضا

محمدعلی سعدی فرزند رضا

قدمعلی رمضانی فرزند رمضانعلی

اسماعیل عالی فرزند اسحاق

زهره رحیمی فرزند محمد

حمیدرضا آقا براری فرزند رمضانعلی

گوهر صادقی فرزند ولی

حسینعلی اسدیان کوهستانی فرزند غلامعلی

زینب حجتی فرزند علی

سید ابراهیم حسینی فرزند سید حسن

طاهره مشرفی فرزند اکبر

سیده صدیقه حسینی فرزند میر رجبعلی

خدیجه احمدی فرزند فغانعلی

معصومه ابراهیم‌پورگرجی فرزند غلامحسین

فیروزه قلی‌پورگرجی فرزند حسینعلی

خاتون قلی‌پورگرجی فرزند قربان

مریم‌بانو قلی‌پور فرزند قربان

ام کلثوم قلی‌پورگرجی فرزند قربان

ابراهیم اسلامی خلیلی فرزند عباس

طوبی اسلامی خلیلی فرزند ابراهیم

محمدعلی علی‌وردی فرزند عباسعلی

ربابه کشاورزیان فرزند علی‌اصغر

قنبرعلی علی‌وردی فرزند عباسعلی

زهرا خادمیان فرزند رمضان

فاطمه علی‌وردی فرزند قنبرعلی

هاجر علی‌وردی فرزند قنبر علی

ام لیلا کشاورزیان فرزند علی‌اصغر

سید حسن تقوی لمراسکی فرزند سید باقر

صنم عباس‌زاده فرزند قاسم

علی‌اصغر دماوندی فرزند حمزه

فاطمه دماوندی فرزند نادعلی

غلامحسن دماوندی فرزند علی‌اصغر

کلثوم دماوندی فرزند محمدعلی

حسن صفری تیرتاشی فرزند اصغر

منصوره قلی‌پورگرجی فرزند امامقلی

هاجر قلی‌پورگرجی فرزند قربان

مارال صادقی‌اردبیلی فرزند ابوالفضل

سید رسول حسینی کوهستانی فرزند میر علی‌اصغر

و محمدحسن رحمانی خلیلی فرزند نصرالله

از بین این افراد، تا لحظه مخابره خبر سه تن به نام‌های نازدانه سعدی، ام لیلا کشاورزیان و گوهر صادقی به شهادت رسیدند.

اسامی مجروحان حادثه به این شرح است:

فیروزه قلی‌پورگرجی

طوبی اسماعیلی‌خلیلی

محمدعلی علی‌وردی

قنبرعلی علی‌وردی

هاجر علی‌وردی

سید حسن تقوی لمراسکی

صنم عباس‌زاده

کلثوم دماوندی

حسن صفری

رضا سعدی

محمد علی‌سعدی

قدمعلی رمضانی

اسماعیل عالی

حمیدرضا آقا براری

حسین‌علی اسدی‌کوهستانی

زینب حجتی

سیدابراهیم حسینی

و طاهره مشرفی

منبع :خبر شبکه تبرستان